مامان و معنی زندگی :)

ساخت وبلاگ

‌چقدر به دوستانم که مادرانی دوست ‏داشتنی، مهربان و حمایت ‏کننده داشتند، رشک می ‏بردم و چقدر عجیب بود که آن‏ها به مادرانشان وابسته نبودند ...

نه دائم به‏شان تلفن می ‏زدند، نه به ملاقاتشان می ‏رفتند، نه خوابشان را می‏ دیدند و نه حتی به‏شان فکر می ‏کردند. ولی من در طول روز بارها مجبور بودم فکر مادرم را از ذهنم برانم و حتی امروز که ده سال از مرگش می ‏گذرد، اغلب پیش می ‏آید که بی ‏اختیار به سمت تلفن می ‏روم تا با او تماس بگیرم. اوه همه‏ این ‏ها به لحاظ منطقی برایم قابل درک است.‌

سخنرانی ‏ها درباره این پدیده کرده ‏ام. برای بیمارانم توضیح می‏ دهم کودکانی که مورد بدرفتاری قرار می ‏گیرند، اغلب به سختی از خانواده‏ ی ناکارمدشان جدا می‏ شوند، در حالی که کودکان والدین خوب و مهربان، با تعارض کمتری از آن‏ها فاصله می‏ گیرند. ‌

اصلا مگر یکی از وظایف والدین، قادر ساختن کودک به ترک خانه نیست؟

"از کتاب مامان و معنای زندگی یالوم"

+ نوشته شده در دوشنبه هفتم اسفند ۱۴۰۲ساعت 20:29 توسط Susan |

دختری که خودش را گم کرد...
ما را در سایت دختری که خودش را گم کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : speciallyo بازدید : 28 تاريخ : يکشنبه 13 اسفند 1402 ساعت: 1:47