زیاد پیش می آید که به خودت می آیی و میبینی انگار مهر سکوت بر دهانت زده اند. هر چه تلاش میکنی حرف بزنی صدایی در نمی آید.
فقط صدا نیست. کلمه ای هم در چنته نداری.
چند بار تلفن را برمیداری که پیامی ارسال کنی ولی هیچ کلمه ای یافت نمیشود. یک چیزهایی تایپ میکنی و پاک میکنی، تایپ میکنی و پاک میکنی. آخر سر هم هیچ. دست از تلاش بی خود بر میداری و ...
جوانتر که بودم این بی کلامی بی تابم میکرد. با هزار زور یک چیزهایی سر هم میکردم. بی کلامی معنایش از دست رفتن بود.
حالاها بهتر "ابهام" را تاب می آورم.
میدانم که رشد نتیجه ی تحمل ابهام است.
و راه رشد بالا بردن ظرفیتِ تحمل آن...
برچسب : نویسنده : speciallyo بازدید : 24