جملهی آخرش کافی بود برای اینکه سرم رو بذارم رو میز و نذارم اشکهام رو ببینه.
گریه آخرین مرحلهی بروز رنجه.
یعنی اونجایی که مستاصلی و نمیدونی باید با اون درد چه بکنی.
من از رنج او در رنجم.
روانکاوی میگه نباید ادمها رو دستکاری کنی برای تغییر. برای گذار. خودشون باید برسن به اون مرحله که تمامش کنن.
من میگم گور بابای روانکاوی. من تمام زورمو میزنم که تو رو از اون فضا در بیارم.
نمیشینم دست روی دست بذارم که تموم بشی ...
برچسب : نویسنده : speciallyo بازدید : 26