يكي از بعدازظهر هاي پاييز ٩٩

ساخت وبلاگ

وقتي صداي گريه شو شنيدم غم دنيا رو سرم خراب شد!

خواستم به هوا خواهيش تلفن رو بردارم و فاتحه ي ادمايي كه اذيتش كردن و بخونم

خواستم پا به پاش گريه كنم 

اما بعد به طرز عجيبي همه ي اون چيزهايي كه دست به دست هم داده بودن تا حالش بشه "اين و" يادم اومد...

خودمون مسبب بخش زيادي از هر آنچه بر سرمون مياد و هستيم! 

آروم كه شدم گفتم سوسن!

از ماست كه بر ماست ...

+نوشته شده در یکشنبه ششم مهر ۱۳۹۹ساعت 19:12 توسط sue |

دختری که خودش را گم کرد...
ما را در سایت دختری که خودش را گم کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : speciallyo بازدید : 166 تاريخ : سه شنبه 6 آبان 1399 ساعت: 14:46