دی ماه 98

ساخت وبلاگ

دارم نوشته های حامد اسماعیلیون در سوگ فرزند و همسرش رو در فیس بوک می خونم زار می زنم.

از درون ...

دو هفته از اون اتفاق تلخ و اسفناک می گذره

چندم دی بود و نمی دونم اما صبح چهارشنبه بود. 

صبح چهارشنبه دی ماه 98 ساعتای 6 صبح

خودمون هواپیما رو زدیم! برای اینکه بیشتر یادم بمونه باید بگم که در استانه جنگ با امریکا هم بودیم. روز قبلش یکی از پایگاه های امریکا رو تو عراق زدیم. چون حاج قاسم و ترور کردند امریکایی ا.

از حامد اسماعیلیون می گفتم! که پریسا و ری را رو تو اون هواپیمای لعنتی از دست داد. 

حالا از اون روز هر روز یک پست تو فیس بوک می ذاره!

داشتم با خودم فکر می کردم که اخه چیه این دنیا؟!

یه روز بیدار می شی و بعدش دیگه نیستی

یا یه روز بیدار میشی و میبنی که عزیزات دیگه نیستن این وحشتناک ه

سر کارم و سخته که جلو اشک هام رو بگیرم!

از اون روز هر روز به خودم میگم وقت تنگ ه

هم برای خودت هم برای عزیزانت!

 

دختری که خودش را گم کرد...
ما را در سایت دختری که خودش را گم کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : speciallyo بازدید : 168 تاريخ : چهارشنبه 21 اسفند 1398 ساعت: 21:50