اذر بي مهر

ساخت وبلاگ
من با اين ژن ديوانه چه كنم؟

بايد ميرفتم

بايد همان موقع كه فقط يك قدم با بورس فاصله داشتم مي گرفتمش و ميرفتم

من آدم اينجا نيستم

من تاب ندارم ... من طاقت ندارم... همان موقع كه مادرم ريشه تلخ ترس را در دلم كاشت بايد ميرفتم.

بايد از مادرم فرار ميكردم. بايد از همان دور ميپرستيدمش. اينقدر نزديك بودن به او مرا ميسوزاند. 

+نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم آذر ۱۳۹۶ساعت 13:24 توسط сусан |

دختری که خودش را گم کرد...
ما را در سایت دختری که خودش را گم کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : speciallyo بازدید : 141 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396 ساعت: 23:16